آمارها نشان میدهد که سهم اشتغال زنان در دو حوزه کشاورزی و خدمات بیشتر از مردان است. البته این موضوع در مورد اشتغال روستایی به راحتی نمایان است که زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری جایگاه قابل قبولتری در حوزه اشتغال دارند. به گونهای که در برخی مناطق روستایی حتی سهم اشتغال زنان به مراتب بیشتر از مردان است.
بر اساس آمار سال ۱۳۹۵، سهم زنان از جمعیت شاغل در ایران تنها ۱۷ درصد بوده است. این آمار تاسفبرانگیز از وضعیت اشتغال زنان در ایران در حالی است که در کشوری همچون ترکیه ۲۶ درصد از جمعیت شاغل را زنان تشکیل میدهند. حتی در پاکستان هم با وجود محدودیتهای متعدد سهم زنان از جمعیت شاغل بیشتر از ایران است و در این کشور، زنان ۱۹,۵ درصد از جمعیت شاغلان را تشکیل میدهند. در کشورهایی همچون آلمان، کره جنوبی و کانادا هم سهم زنان از جمعیت شاغل به ترتیب ۴۵.۲ درصد، ۴۱.۸ درصد و ۴۷.۱ درصد است.
بررسیها از وضعیت اشتغال زنان در بازار کار ایران همچنین نشان میدهد که بیشتر جمعیت شاغل زن کشور در حوزه خدمات مشغول به فعالیت هستند. همچنین آمارها نشان میدهد که سهم اشتغال زنان در دو حوزه کشاورزی و خدمات بیشتر از مردان است. البته این موضوع در مورد اشتغال روستایی به راحتی نمایان است که زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری جایگاه قابل قبولتری در حوزه اشتغال دارند. به گونهای که در برخی مناطق روستایی حتی سهم اشتغال زنان به مراتب بیشتر از مردان است.
ریشههای تاریخی و فرهنگی کار کردن زنان روستایی، معادله اشتغال زنان را در این مناطق کمی سادهتر کرده است؛ اما باز هم شرایط آن گونه که انتظار میرود مساعد نیست. بخش مهمی از اشتغال زنان در روستاها به مشاغل فامیلی و بدون مزد محدود میشود که منافع مادی به صورت مستقیم عاید زن روستایی نمیشود. در عین حال، گرچه از لحاظ فرهنگی زمینه لازم برای اشتغال زنان روستایی فراهم است اما خلاء حمایتهای مالی و قانونی از بحث اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی به شدت احساس میشود.
یلدا راهدار رئیس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق ایران در این زمینه دیدگاهی دارد که در نوع خود میتواند جنجالبرانگیز باشد. او که به عنوان یک زن در بازار اشتغال کمابیش مردانه ایران مشغول فعالیت است، بر این باور است که بحث از دستمزد و جلوگیری از اشتغالهای بدون مزد زنان روستایی ما را به حاشیه میبرد؛ چراکه دغدغه اصلی این نیست که ماه به ماه دستمزدی مستقیماً به زن روستایی پرداخت شود. به گفته راهدار، ارزش افزوده حاصل از اشتغال زن روستایی، در نهایت در چرخه اقتصاد روستا وارد میشود و زن روستایی هم از آن بینصیب نخواهد بود؛ اما مطرح کردن بحث دستمزد و حقوق برای زنان شاغل در روستاها به نوعی جدا کردن آن ها از بدنه خانواده و تخریب هویت و اصالت زندگی روستایی است.
البته راهدار هم اذعان دارد که نبود حمایتهای مالی و قانونی کافی از زنان روستایی، آن ها را در مسیر کارآفرینی با مشکلات متعددی همراه میسازد. رئیس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق ایران نقدی هم بر سبک جدید مشاغلی دارد که در روستاها در حال رواج یافتن است؛ مشاغلی که هویت روستاها را در معرض خطر قرار میدهد. به باور راهدار، مشاغل جدید هم باید در مسیر توسعه روستاها ایجاد شوند و فعالیتهایی همچون بومگردی و ایجاد اقامتگاههای روستایی نباید به قیمت تخریب هویت روستاها انجام شود. مشروح گفت و گوی "ایانا" با "یلدا راهدار" رئیس کمیسیون رقابت، خصوصیسازی و سلامت اداری اتاق ایران را در ادامه از نظرتان می گذرد:
در سیر تاریخی اشتغال روستایی، اشتغال زنان دستخوش چه تحولاتی شده است؟ آیا این تحولات رویکرد جدیدی را به مساله اشتغال زنان روستایی ایجاد کرده یا خیر؟
برای تحلیل منطقیتر از وضعیت اشتغال زنان روستایی باید ابتدا تصویری كلی از چند شاخص مهم در این زمینه را ترسیم كنیم. به عنوان مهمترین عامل در تغییر سازوكار اشتغال زنان میتوان گفت كه تركیب سنی و تحصیلی زنان روستایی و حتی زنان عشایر تغییر كرده است. آمار مربوط به سال ۱۳۹۵ نشان میدهد كه جمعیت خانوادهها در روستاها كم شده و در عین حال، میزان تحصیلات افزایش پیدا كرده است. بنابراین شرایط زنان روستایی هم دیگر متفاوت شده است. امروز زنان روستایی بسیاری از كارهایی كه پیش از این انجام میدادند، دیگر انجام نمیدهند. معیشت مردم هم در روستاها تغییر كرده است. خشكسالی در بسیاری از استانهای كشور مشهود است و به همین دلیل كشاورزی به شدت مورد تهدید قرار گرفته است. اگر زمانی خانوادههای روستایی همه با هم معیشت خود را از طریق كشاورزی میگذراندند، امروز دیگر معیشت از طریق كشاورزی هم با خطر جدی مواجه است.
بنابراین میبینیم كه سازوكار اشتغال زنان در روستاها نسبت به گذشته تغییرات زیادی كرده است. اما اتفاقی كه هنوز در روستا نیفتاده، تغییر نگرش در خصوص سهم مالكیت زنان است. در رابطه با كاركردن زنان آنقدر كه در شهرها مشكل داریم، در روستاها مشكل نداریم. یعنی كار و فعالیت زنان یك امر پذیرفته شده در روستاها است. در تركیب روستایی كشور گاهی دیده میشود كه زنان حتی بیشتر از مردان كار میكنند. اتفاقاتی كه در انتخابات شوراهای شهر و روستا افتاد نشان داد كه كاندیداتوری زنان روستایی از شهرها و حتی شهرهای بزرگتر بیشتر بود.
حمایت مردم روستا از این زنان هم خیلی پررنگتر از مردم شهر از حضور زنان بود. این نشان میدهد كه در روستاها از نظر فرهنگی برای زنان مانعی وجود ندارد. اما یك مانع بزرگ داریم كه اگر زنان روستایی بخواهند هر كسب و كاری به جز كشاورزی را كه معمولا روی زمین پدران و همسران آن ها انجام میشود راه اندازی کنند، از نظر تامین سرمایه مورد حمایت واقع نمیشوند. چنین سرمایهای در اختیار زنان روستایی نیست و هنوز سازوكار حمایتی هم برای كارآفرینی زنان در نظر گفته نشده است. در عین حال، این سرمایه اگر در تملك خانواده باشد، معمولاً به نام همسر، پدر و یا برادر است. بنابراین زنان روستایی حتی اگر بخواهند وامی هم دریافت كنند، مشكلات بسیاری در تامین وثایق خواهند داشت و املاك و وثیقهای ندارند كه بتوانند با كمك آن ها تامین مالی كنند.
بحث تغییر نگرش در زمینه مالکیت زنان روستایی را مطرح کردید. همچنان شاهد هستیم که با وجود سهم قابل توجهی که زنان در بازار اشتغال روستایی دارند، هنوز بخش عمدهای از این مشاغل بدون مزد و اشتغال فامیلی است. آیا زمان آن فرا نرسیده که ضمن حل مساله حق مالکیت زنان روستایی، موضوع اشتغالهای بدون مزد را هم ساماندهی کنیم؟
ببینید موضوع اشتغال فامیلی و بدون دستمزد زنان روستایی از بحث سهم مالکیت که اشاره کردم جداست. در حقیقت، این موضوع یك بحث انحرافی است كه ما را از اصل مطلب دور میكند. ما به دنبال پرداخت دستمزد و وجه در ازای اشتغال زن روستایی نیستیم؛ چراكه نوع كار روستا با شهر متفاوت است. در روستا كسب و كارها به صورت فامیلی است و ارزش افزوده برای كل خانواده خواهد بود كه بین خانواده تقسیم میشود. بنابراین قرار نیست كه آخر ماه به زن خانواده دستمزد مشخصی بدهند. اما زن هم در منافعی كه وارد خانواده میشود دخیل است و سهم میبرد.
نوع كسب و كار روستا با كسب و كار شهر فرق میكند. من خیلی قائل نیستم باید تلاش كنیم كه زنان روستایی در قبال كار خودشان حتماً دستمزد دریافت كنند. اگر ساختار كسب و كار امروز زنان روستایی را بپذیریم، به نظرم لازم نیست به مساله پرداخت دستمزد وارد شویم؛ چراكه سرانجام ارزش افزوده حاصل از آن اشتغال وارد خانواده میشود. در عین حال، اگر بخواهیم سازوكاری داشته باشیم كه در آن نوع كسب و كار زنان روستایی ایجاد و آن ها را از بدنه خانواده جدا كنیم، این كار چندان درست نیست. در دنیا هم این بحث مطرح است كه باید اصالت روستا حفظ شود؛ یعنی تمام مسائل ساختاری و فرهنگی آن محفوظ بماند تا ساختار و هویت روستا حفظ شود.
اما همان طور که خودتان اشاره کردید مساله تامین مالی همچنان یکی از مهمترین دغدغههای اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی است. فکر نمیکنید با تعریف کردن موضوع دستمزد زنان شاغل روستایی، بحث تامین مالی هم از همین دریچه قابل حل و فصل بود؟
بله، شاید بتوان گفت که در حال حاضر بزرگترین مشكل كارآفرینی زنان روستایی تامین مالی است. اما در این زمینه باید حمایتها و اقداماتی از سوی دولت انجام شود تا مساله تامین مالی در حوزه اشتغال و کارآفرینی زنان روستایی تسهیل شود و با در نظر گرفتن مجموع شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر روستا، شاید مطرح کردن بحث حقوق و دستمزد چندان به صلاح نباشد. البته یك سری كارها در این زمینه توسط وزارت جهاد كشاورزی انجام شده است. بهعنوان نمونه میتوان به صندوقهای خرد روستایی اشاره كرد؛ اما این اقدامات كفایت نمیكند؛ چراكه بودجه این صندوقها بسیار محدود است. بودجه این صندوقها برای هر روستا حدود ۳۰ میلیون تومان است كه در این مورد هم زنان باید آورده داشته باشند.
برای توانمندسازی زنان روستایی در حوزه کسب و کار، به جز بخش کشاورزی روی چه بخشهای دیگری میتوان متمرکز شد؟
این موضوع دقیقاً همان چیزی است که متاسفانه با تغییر معیشت مردم در روستاها، مورد غفلت واقع شده است. به هر حال تغییر معیشت روستاها اتفاق افتاده است و نمیتوانیم به مردم بگوییم مهاجرت نكنید و در جایی بمانید كه زندگیتان در خطر است. در عین حال چارهای هم نیندیشیدهایم كه اگر میخواهیم از آفت مهاجرت روستاییها چه در شهرها و چه در روستاها جلوگیری كنیم، باید چه اقداماتی انجام دهیم.
نمونه یكی از حوزههایی كه در سالهای اخیر با سهلانگاری از بین رفت و اتفاقاً زنان روستایی هم در آن حوزه سهم به سزایی داشتند، فرشبافی است. ما به دست خودمان فرش ایرانی را از بین بردیم. این موضوع را قبول ندارم كه فرش ایرانی بازار ندارد. مدتی است كه در زمینه اشتغال روستایی و به طور خاص حوزه فرش پژوهش میكنم كه در این مدت دریافتم كه بازار صادراتی خوبی برای فرش ایرانی وجود دارد. اما زیادهخواهی دلالان در این میان و سیاستهای اشتباهی كه دولتهای قبلی در پیش گرفتند به نابودی فرش ایرانی انجامید. اتحادیهها و تعاونیهای فرشبافی هم به جای اینكه كمك حال روستاییان باشند، بلای جان آن ها شدند و مردم روستا كه شغل اصلی آن ها میتوانست فرشبافی با ارزش افزوده قابل قبولی باشد، در بسیاری از مناطق ایران این حوزه فعالیت رها شد. در حوزه صنایع دستی هم وضع به همین ترتیب است. نتوانستیم تولیدات صنایع دستی را به خوبی بازاریابی كنیم و برندسازی در مورد آن ها انجام دهیم.
به نظر میرسد كه ساماندهی مشاغل و حوزههایی که میتواند برای روستاها دارای مزیتنسبی و ارزشآفرین باشد، به یك مشاركت بین دستگاهی نیاز دارد و چندین وزارتخانه باید كمك كنند. نباید انتظار داشته باشیم كه یك زن روستایی به تنهایی كسب و كار خود را راه بیندازد، بازاریابی كند، بفروشد و پول خود را از كف بازار جذب كند. چنین امری نیاز به شبكهسازی دارد. مانند همه جای دنیا كه برای توسعه روستاها از روستایی حمایت میكنند و دولتها خود را موظف میدانند كه برنامههای توسعهای برای روستاها داشته باشند، چندین دستگاه مانند وزارت جهاد كشاورزی، سازمان میراث فرهنگی، وزارت صنعت، معدن و تجارت و همچنین وزارت بهداشت باید برنامه جامعی برای توسعه روستا و خصوصاً توانمندسازی زنان در حوزه كسب و كار داشته باشند.
اگر بخواهیم بر مبنای الگوی توسعه روستایی، دست به تقویت و توانمندسازی مشاغل روستایی بزنیم، باید در چه چارچوبی حرکت کنیم؟
متاسفانه در حال حاضر چنین سازوکاری در حوزه اشتغال روستایی وجود ندارد و حتی به بهانه شغلآفرینی، محیط زیست، تاریخ، هویت و فرهنگ روستاها در حال قربانی شدن است. به عنوان نمونه، اخیراً موضوعاتی مطرح میشود كه میتواند ماهیت و اصالت روستا را متاثر كند. به عنوان نمونه در این خصوص، وزارت كار دست به تعریف روستای بدون كار زده و بر این اساس، الگوهایی را در روستاها ایجاد میكند که میتوانت ماهیت و هویت آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. این ایده هم مطرح شده كه روستاها باید صنعتی شوند؛ اما به عقیده من روستایی كه صنعتی شود دیگر روستا نیست و در حقیقت تبدیل به شهر خواهد شد. اگر روستا را از حالت طبیعی خود خارج و صنعت و مسائل شهری را وارد آن كنیم، ساختار اجتماعی و فرهنگی آن به هم خواهد ریخت. این در حالی است که اگر دنبال الگوهای توسعه برای روستا باشیم، روستاها مسیر خود را خواهند یافت و بهترین شیوه هم این است که روستاها در مسیر مختص خود به سمت توسعه حرکت کنند.
ما همیشه حرف از برنامهها میزنیم؛ اما این كه چقدر به برنامهها عمل میكنیم بحث جداگانهای است. متاسفانه در كشور ما برنامه مشخصی برای توسعه روستا كه در آن وظایف هر دستگاه دولتی مشخص شده باشد، وجود ندارد. به طور کلی در خصوص مساله توسعه روستا، گرچه خود روستاییان باید تلاش کنند، ولی تامین زیرساختهای توسعه قطعاً یک وظیفه حاکمیتی است. با وجود این که امروز بسیاری از روستاها از نعمت آب، برق، گاز و... برخوردارند؛ اما این امکانات تنها بخشی از پیششرطهای توسعه است.
به عبارت بهتر، توسعه زمانی به وجود میآید كه در همه وجوه متوازن عمل کنیم؛ یعنی توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیرساختی با هم اتفاق افتاده باشد. امروز در روستاها زیرساختهای لازم وجود دارد. حتی روستاها را آسفالت هم كردیم، آب، برق، گاز و تلفن تامین كردهایم اما هنوز برای روستاها زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی درست نكردهایم. به همین دلیل است كه وقتی جوانی از روستا وارد دانشگاه میشود، تفاوتها و جاذبههای فرهنگی شهر مانع از این میشود كه روستایی به روستا برگردد. مهمترین كاری كه باید انجام دهیم تا رونق كسب و كار در روستا وجود داشته باشد و به ویژه در حوزه زنان، این رونق مشاهده شود، این است كه روی بسترهای اجتماعی زندگی روستایی كار شود و هویتسازی روستا اتفاق بیفتد.
منظورتان از هویتسازی روستایی چیست؟ آیا بازار اشتغال روستایی میتواند به صورت مستقیم در این هویتسازی دخیل باشد؟
متاسفانه رفته رفته روستاهای کشور در حال بیهویت شدن هستند. برخی برنامههای اشتغال که بدون هدف و برنامه در روستاها دنبال میشود، مستقیماً هویت روستایی را نشانه گرفتهاند. به ویژه فعالیتهای گردشگری روستایی بسیار بیبرنامه دنبال میشود. بوم گردی و گردشگری روستایی میتوانست نقطه عطفی در كشور ما باشد؛ اما باز هم بیبرنامه دنبال شد. نمیدانیم در روستای هدف گردشگری قرار است دقیقاً چه اتفاقی بیفتد. آیا قرار است به یك مجسمه روستا تبدیل شود و یا روستایی كه زندگی در آن در جریان است؟
به عنوان مثال اگر سری به ابیانه بزنید، وقوع چنین اتفاقی را در این روستا به خوبی میبینید. ابیانه یكی از روستاهای هدف گردشگری بود كه تبدیل به یك مجسمه از روستا شد و هیچ حسی از زندگی به انسان منتقل نمیشود. این كار، مصداق دست بردن در روستا و تبدیل آن به یك موزه است. به نظرم این كار، روستا را از زندگی خالی میكند و دیگر نمیتوانیم بگوییم در چنین روستایی زندگی جریان دارد. حال اگر این اتفاق در سایر روستاها هم رخ دهد، میتواند بسیار خطرناك باشد. امروز بحث بومگردی داغ است و همه به دنبال این هستند كه اقامتگاههای روستایی به منظور توسعه بومگردی ایجاد شود؛ غافل از آن که اقامتگاه روستایی به معنای ورود گردشگر داخلی و خارجی است كه با خود تبعات اجتماعی و فرهنگی را به روستاها میبرد.
اما سوال اینجاست که چقدر زیرساختها را فراهم كردیم و فكر مردم را برای مواجهه با این گردشگران آماده كردهایم؟ در خصوص مباحث بومگردی و گردشگری روستایی اتفاقا نقش زنان بسیار پررنگ است اما ما هیچ استفادهای از این نقش و جایگاه زنان در گردشگری روستایی نكردیم. اما نکته اسفبارتر در مورد گردشگری روستایی این است که بدون اینكه زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی را فراهم كرده باشیم، یكباره هجومی به روستا اتفاق میافتد و بنابراین میبینیم كه بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی روستاها نظیر افزایش طلاق از غفلت در همین موضوع ناشی میشود. به دلیل همین تفاوتها و تناقضهایی كه بدون برنامه وارد روستا شده است، افراد هم دچار تضاد فكری میشوند و مشكلات متعددی برای آن ها رقم میخورد.
اما همانطور که اشاره کردید، معیشت روستایی دچار تحول شده است. در این سیر تحول معیشتی ناگزیر هستیم که مشاغل جدیدی را هم وارد بازار کار روستاها کنیم تا از مهاجرت و آسیبهای اجتماعی پس از آن جلوگیری شود. در این خصوص چطور باید عمل کنیم که شغلآفرینی به بهای تخریب هویت روستایی تمام نشود؟
در این خصوص باید الگو داشته باشیم؛ یعنی دقیقاً بدانیم كه چكار میكنیم. علاوه بر این، باید در روستاها تسهیلگر یا Developer وجود داشته باشد. تسهیلگرها افرادی باهوش و دورهدیده هستند كه دقیقاً میدانند چكار میكنند. به این افراد برنامه داده میشود؛ یعنی برنامه توسعه روستا نوشته شده است و این تسهیلگرها هم بر اساس این برنامه عمل میكنند.
البته در این زمینه یك برنامه با عنوان توسعه روستایی در وزارت مسكن و شهرسازی نوشته شده است كه متاسفانه فقط به زیرساختها میپردازد و هیچگونه نگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به روستاها ندارد. این در حالی است كه به نظرم باید برای هر منطقه روستایی برنامه جامعی نوشته شود. چشمانداز روستاها باید مشخص باشد تا دقیقا بدانیم به چه سمتی میخواهیم حركت كنیم. در این زمینه باید ابتدا از كودكان روستایی شروع كنیم و هویتسازی را در مورد آن ها تحقق ببخشیم. اگر علاقمندی و پایبندی در كودكان روستایی ایجاد شود، این افراد حتی اگر در شهرهای مختلف تحصیل كنند، در نهایت به روستا برمیگردند و به دنبال آن، بستری هم برای مشاغل مختلف در روستاها ایجاد میشود.
امروزه شرایط در روستاها به گونهای است که گاهی حتی با وجود اینکه بستر كار برای جوانان روستایی وجود دارد، اما جوانانی كه برای تحصیل از روستاها خارج شدهاند، دیگر برنمیگردند؛ چراكه روستا برای آن ها جاذبههای فرهنگی و اجتماعی ندارد. این در حالی است که اگر توسعه همهجانبه و با برنامه و چشمانداز باشد، اصالت هم حفظ میشود و جوان روستایی هم خود را متعهد میداند که پس از اتمام تحصیلش به زادگاه خود بازگردد و در همان جا مشغول کار و فعالیت شود.
علاوه بر فرهنگسازی و تامین زیرساختهای فرهنگی و تربیتی روستاها، در حوزه زیرساختهای فیزیکی باید با چه رویکردی عمل کنیم تا هویت روستایی صدمه نبیند؟
در این زمینه باید به گونهای عمل کنیم که تا جایی كه ممكن است بافت روستاها تغییری نکند. امروزه متاسفانه شاهد هستیم که به اسم تقویت خانههای روستایی و ساختارهای فیزیكی، نوع منازل روستایی تغییر كرده است. به گونهای که وقتی وارد روستاها میشویم دیگر چیزی به نام خانههای روستایی نمیبینیم. بلکه ساختمانهای زشت و بدقوارهای را میبینیم كه حاصل تركیب نمادهای شهری و روستایی هستند. در طول تاریخ معماری روستایی برای خود صاحب هویت بوده است؛ اما در این سالها این هویت در حال تخریب شدن است. متاسفانه در این زمینه کوچکترین اقدامی در جهت حفظ هویت روستاها صورت نگرفته است و حتی به صورت نمادین هم هویت معماری، فرهنگی و اجتماعی دست كم چند روستا را معرفی نكردهایم. این در حالی است که هویتبخشی به روستاها و حفظ اصالت مناطق روستایی مهمترین و موثرترین گام برای حفظ منابع موجود در روستاها و بهرهبرداری از آن ها در راستای توسعه است.