کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن
«کدام را نجات دهیم: آب یا کشاورزی؟» این سؤال یکی از گمراه کننده ترین سؤالهای طرح شده در فضای مدیریت و سیاستگذاری منابع آب و کشاورزی ایران است.
سؤالاتی از این جنس، آب و غذا را در تقابل با یکدیگر قرار می دهند در حالیکه فقدان هر کدام از این دو منبع حیاتی، بشر را با مشکل جدی مواجه می کند. بخش کشاورزی در سطح جهانی به عنوان تآمین کننده غذا و بزرگترین مصرف کننده منابع آب، رابطه تنگاتنگی با بخش آب دارد. به علاوه کشاورزان به عنوان تولید کنندگان غذا، بزرگترین گروه بهره برداری و مدیریت آب و در جهان و حلقه اتصال آب و غذا شناخته می شوند.
بنابراین برای نجات آب باید نگران کشاورزی و کشاورزان بود و برای نجات کشاورزی هم به دنبال نجات آب و کشاورزان. اگر به جای نگرانی در مورد آب و غذا به عنوان ورودی و خروجی بخش کشاورزی، به فکر وضعیت معیشتی کشاورزان (کیفیت عملکرد و بهره بردار) باشیم می توانیم به نجات هر دو بخش به طور همزمان امید داشته باشیم. در غیر اینصورت با قرار دادن امنیت غذایی و امنیت آبی در مقابل یکدیگر، امنیت بشر را به طور جدی به خطر می انداریم.
خوب است قبل از تلاش برای یافتن پاسخ یک سؤال در مورد درستی و جامعیت سؤال مطروحه تأمل کنیم چرا که سؤال نامناسب می تواند مسیر ذهنی و راه حل های پیشنهادیمان را به بیراهه بکشاند. به عنوان مثال اگر قبل از پاسخ به سؤال "چگونه نیاز ابی این حوضه آبریز را تأمین کنیم؟" به جامع نبودن این سؤال پی برده بودیم، می فهمیدیم که سؤالی نظیر "چه عواملی موجب افزایش نیاز آبی در این حوضه شده است و چگونه می توان آنها را مهار کرد؟" می توانست ما را به مسیر متفاوتی هدایت کند.
در این صورت راه حل هایمان فقط به شیرین کردن و انتقال آب و حفر چاههای عمیق و فوق عمیق محدود نمی شد. اما سؤال نامناسب ما را عملا به انتخاب راه حلهایی سوق داد که به خاطر هدف نگرفتن محرکه های افزایش نیاز در حوضه آبریز راهکارهایی جامع و پایدار محسوب نمی شوند و توان مهار افزایش نیاز آبی در حوضه را ندارند.