علی اخلاصی
دیجیاتو
بشر در طول تاریخ دگرگونیهای زیادی را در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تجربه کرده است که از آنها به عنوان انقلاب یاد میشود. پس از انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی، چندی قبل وارد عصر فناوری اطلاعات شدیم و حالا هم ظاهراً هوش مصنوعی، انقلاب چهارم را رقم میزند. دنیای تکنولوژی روز به روز هوشمندتر میشود و زندگی راحتتری را برای انسان به ارمغان میآورد، ولی در این میان ما چگونه تغییر میکنیم؟ آیا ما هم هوشمند تر میشویم و مهارتهای بیشتری کسب میکنیم؟ در این مقاله میخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم.
انقلابهای فناوری در تاریخ بشر
یکی از مهمترین کتابهای چاپشده در دههی 1980 کتاب موج سوم است. تافلر در این کتاب به بحث دربارهی سرگذشت بشر و آیندهی او از منظر اختراع فناوریها میپردازد و اعتقاد دارد که تاريخ بشر، دو انقلاب (موج) را پشت سر گذاشته؛ انقلاب كشاورزی و انقلاب صنعتی. او در زمان نوشتن کتاب، جهان را در آستانهی سومين موج يعنی انقلاب الكترونيك (اطلاعات) میدید و پیشرفت در فناوری اطلاعات را یکی از عوامل اصلی در پدید آمدن انقلاب سوم میدانست.
استعاره بزرگ در این کتاب برخورد امواج است. يعني همانطور كه امواج باهم برخورد میکنند و میآمیزند، در محيط ما هم بر اثر انقلاب، چیزهایی در هم میآمیزند. او از انقلاب در تاریخ بشر صحبت میکند. مهمترین ویژگی انقلاب آن است که چیزها به شکلی اساسی تغییر میکنند. چیزهایی متحول میشوند و در تعارض قرار میگیرند.
بیایید در نمونهای سادهتر، اولین انقلاب بشر را دنبال کنیم: انقلاب کشاورزی. به وجود آمدن شهرها، نسبت به طول تاریخ بشر، پدیدههای جدیدی بهحساب میآیند. هزاران سال، نوع بشر برای بقا و یافتن غذا در حرکت و در خطر بود و مهارتی جز شکار کردن نداشت. دورانی که انسان توانست به ساخت لوازم کشاورزی و مهارت در زراعت دست یابد چیزی به نام سکونت و یکجانشینی معنا پیدا کرد. بهرهبرداری از زمین اهمیت یافت و نقش اصلی انسان از شکار و جنگجویی به کشاورزی تغییر کرد.
این مهارت در راستای بقای بشر بسیار حیاتی بوده است زیرا که در فرآیند شکار، ممکن بود به راحتی بقای فرد تحت تاثیر قرار بگیرد؛ یعنی به جای آنکه چیزی را شکار کند، شکار شود. در نتیجه آدمیان با اشتیاق به کشاورزی روی آوردند و روستاها پدید آمدند. انسان به مرور در کشاورزی خبره تر شد و پیشرفت فناوریهای مربوط به کشاورزی بقای انسان را نسبت به قبل به طرز چشمگیری راحتتر کرد. کافیست اندکی تجسم کنیم زیست بشر قبل و بعد از انقلاب کشاورزی به چه میزان تغییر کرده است.
پس از عصر کشاورزی، تقابلی سهمگین بین موج اول و موج دوم روی میدهد. در موج اوّل، زمين به عنوان مبنای اقتصاد، زندگي، فرهنگ، ساختار خانواده و سياست شناخته میشد. در اصل، عمده جنگهای قرن نوزدهم بر اثر تداخل بين موج اوّل و دوم روی میدهد. مانند جنگهای شمال و جنوب آمريكا كه در حقيقت مسئله مهم اين بوده كه قاره جديد صنعتی شود يا كشاورزی. انقلاب ۱۹۱۷ روسيه نيز در واقع برای صنعتی شدن بود. هر تمدنی برای تداوم احتياج به انرژی دارد. انرژی در عصر کشاورزی عبارت بود از نيروی عضلانی حيوانات، خورشيد، باد، آب و درختان (منابع احياء شدنی). اما انرژي در عصر صنعتی عبارت بود از زغال، نفت و گاز؛ استخراج منابع از زمين باعث افزايش سرعت رشد اقتصادی شد.
در عصر کشاورزی ابزار ساختهشده در جهت افزايش نيروی عضلانی انسانها بود، در صورتیکه در موج دوم با اختراع ماشینهایی كه خود قادر به توليد دائمی ماشینهای جديد بودند، فناوری را به جهتی نوين سوق داد. ماشینهای جديد با دقتی فراتر از انسان، نقشی بيش از نيروي عضلانی بر عهده گرفتند. فناوریهای صنعتی آنقدر پیشرفت میکنند که یکی از مهمترین دستاوردهای موج دوم یعنی فرآیند توليد انبوه کالاها شکل میگیرد.
کوچکترین واحد زیستی بشر یعنی خانواده نیز تحت تاثیر این تقابل میگیرد. در عصر کشاورزی، خانوادهها بهصورت دستهجمعی زندگی میکردند و بهصورت يك واحد توليدی مشغول كار و زراعت بودند ولی با تحول انقلاب صنعتی، خانوادهها مجبور به تحرک شدند. محل کار و زندگی از هم دور شد. بهواسطه پیشرفت در فناوریهای صنعتی، شغلها به سمت تخصصی شدن هدایت شدند. الگوی آموزش تغییر یافت و در جهت بهرهوری كار در کارخانهها شکل گرفت.
در موج اوّل گروه عظيمی مصرفکنندهی توليدات خود بودند ولي در موج دوم اقتصاد دوپاره شد؛ تولیدکننده و مصرفکننده. در نتیجه مكانيسمی به نام بازار بين آنها قوت گرفت. در این فرآیند، افراد بهجای اتكا به مهارتهای توليدی خود در رفع نیازهای زندگی به بازار وابسته میشوند و در نتیجه حرص برای داشتن پول، اشياء و كالا تولید میشود. مردان در كارخانه ها مشغول به انجام كارهای زنجیرهای بودند و زنها مشغول انجام كارهای خانه بودند. بنابراين بين زن و مرد شكافی به وجود آمد.
این ماشین صنعتی شدن و پیشرفت فناوریهای عصر صنعتی چیزهایی را در هم میشکند و چیزهای جدیدی را ساماندهی میکند. حتی در هنر، انقلاب صنعتی جای خود را میگشاید. آدولف مِنزِل (نقاش آلمانی) در دوران انقلاب صنعتی، ویژگیهای آن عصر را به تصویر کشیده است.
پیشرفت در فناوریهای صنعتی در ادامهی دوران رنسانس و عصر روشنگری شکل گرفت، دورههایی که همه علوم در مسیر شکوفایی قرارگرفته بودند چرا که از بند کلیسا و محدودیتهای قرونوسطا رهایی یافته بودند و به گونه ای عمیقاً انقلابی كليه پیشفرضها و روشهای كهنه تفكر و ایدئولوژیها دگرگون شده بود. در واقع انقلاب صنعتی را میتوان انقلاب علمی هم نامید.
چند دهه است که انقلاب الکترونیک (اطلاعات) یا موج سوم همهی جهان را در برگرفته است. این انقلاب بهطور معناداری، زیست نوع بشر را مانند انقلابهای دیگر، دستخوش دگرگونیهای فراوانی کرده است. همچون تقابل موج اول و دوم، در این تقابل نیز مفاهیمی چون اقتصاد، پول، کارمند و کارفرما، انرژی، سوخت، آموزش و ... تغییرات بنیادینی کردهاند و یا در حال تغییرند. اما این تغییرات بنیادی در عصر حاضر چه چیزهایی هستند؟ این ماشین تقابل بین موج دوم موج سوم چه خصوصیتهایی از زندگی بشر را دگرگون کرده است؟ و انقلاب بعدی یعنی انقلاب چهارم چه موقع خواهد آمد؟
فاصله زمانی بین انقلابها
مارکلی چند سال بعد از انتشار کتاب تافلر نمودار بالا را ارائه کرد. آنچه او مورد تأکید قرار داد رخ دادن موج چهارم و ابعاد احتمالی آن بود. اما قبل از آنکه موج یا انقلاب چهارم را معرفی کنیم بهتر است به فاصلهی زمانی بین انقلابها توجه کنیم. اگر یک دهقان اسپانیایی در سال هزار میلادی به خواب میرفت و پانصد سال بعد با سروصدای ملوانان کریستف کلمب از خواب بیدار میشد، دنیا کاملاً برایش آشنا به نظر میرسید. اما اگر یکی از همین ملوانان به خوابی مشابه فرو رود و با صدای زنگ یک گوشی آیفون در قرن بیستویک از خواب بیدار شود خود را در دنیایی فراتر از درک خود مییابد.
در پانصد سال اخیر رشد شگفتانگیز و بیسابقهای در توانایی بشر رخداده است. در سال 1500، پانصد میلیون انسان در تمام دنیا وجود داشت، امروز 7 میلیارد. ارزش کل کالاها و خدمات تولیدشدهی انسان در سال 1500 چیزی در حدود 250 میلیارد دلار امروزی برآورد شده است. امروزه، تنها یک سال تولیدات انسانی نزدیک به 60 تریلیون دلار در سال تخمین زده میشود. در سال 1500 بشر هر روز در حدود 13 تریلیون کالری مصرف میکرد، امروز ما هر روز 1500 تریلیون کالری مصرف میکنیم. دوباره به این ارقام توجه کنید، جمعیت 14 برابر، تولید 240 برابر و مصرف انرژی 115 برابر شده است.
هزاران سال طول کشید تا بشر شکارچی، به عصر کشاورزی روی بیاورد. سدههایی از تاریخ بشر گذشت که بهواسطه پیشرفت در فناوریهای مختلف، آدمی به عصر صنعتی پا نهد. و پسازآن تنها دهههایی لازم بود تا انقلاب سوم شکل بگیرد و عصر الکترونیک و اطلاعات پدید آید. فاصلهی زمانی بین هر دو انقلاب در حال کوچکتر شدن است. پس شاید انقلاب چهارم هماکنون از راه رسیده باشد. نظریههای مختلفی درباره انقلاب چهارم در تاریخ بشر مطرح شده که در حال رخداد است و بهسرعت جهان را فرا خواهد گرفت. اما نکته مسلم این است که کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، همچنان در حال هضم چرخ دنده های عصر اطلاعات هستند.
موج سوم یعنی انقلاب اطلاعات نیز تأثیرات عمیقی بر نوع زیست آدمی وارد کرده است. این امواج میآیند و در هم میآمیزند و چیزهای را دگرگون میسازند که اجتنابناپذیرند، آیا میتوان در مقابل برخی از این دگرگونی ها ایستاد؟ بدون شک مقابله با پیشرفت فناوری معنادار نیست اما چون ما آدمیان هم تولید کننده و هم کاربر فناوری هستیم میتوانیم جهت حرکت و دگرگونی چیزها را تغییر دهیم.
سرعت انتقال اطلاعات در مقابل حجم اطلاعات
آنچه ترکیب واژگان «پیشرفت فناوری اطلاعات» در ذهن متبادر میکند، افزایش تعداد و تنوع ابزارهایی ست که زندگی بشر راحتتر میکند. علاوه بر راحتی، پیشرفت این فناوری سبب میشود هرگونه اطلاعات موجود بهسرعت در هر جای جهان قابلدسترس باشد.
پیشرفت فناوری اطلاعات مانند دیگر پیشرفتها در انقلابهای گذشته عاملیست جهت افزایش پاسخهای آدمی دربارهی پرسشهای علمیاش و در نتیجه تولید رفاه بیشتر در زیستن او. بهعبارتدیگر بهواسطهی همین پیشرفتها حجم اطلاعات تولیدشده توسط بشر به شکل چشمگیری افزایشیافته است. حتماً آمارهای شگفتانگیزی را شنیدهاید که حکایت از نسبت عجیب میزان تولید علم در یک سال یا پنج سال اخیر در مقایسه با صد سال اخیر یا کل تاریخ علم دارد. این «حجم اطلاعات تولید شده» خود نشانهی پیشرفت در حوزهی فناوری اطلاعات است.
اما پیشرفت در این فناوری نمیتواند بدون تخریب باشد. همچون دیگر تقابل امواج، چیزهایی درهمشکسته میشوند. برای بررسی این تخریبها لازم است بر ویژگی خاصی از این پیشرفت یعنی سرعت انتقال اطلاعات تأکید کنیم که سبب شدهاند آدمیان با تنها چند کلیک محدود به انواع مختلفی از اطلاعات دست یابند.
نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که «سرعت انتقال اطلاعات» و «حجم اطلاعات تولیدشده» را نمیتوان بهراحتی بهعنوان دو موضوع کاملاً مستقل از یکدیگر در نظر گرفت. چراکه سرعت انتقال خود عاملی برای تولید حجم اطلاعات میباشد و برعکس. ارتباط این دو پدیده را میتوان شبیه مسئله ابدی ازلی مرغ و تخممرغ در نظر گرفت؛ بهعنوان پدیدههای هم علیت. اما اگر فرض کنیم که بتوان این دو پدیده را مستقل از هم در نظر گرفت، منظور از پیشرفت در فناوری اطلاعات در این متن، مقولهی پیشرفت در سرعت انتقال اطلاعات است.
کاربران مخاطب اصلی انقلابها
در عصر صنعتی، توليد انبوه در كارخانهها، به جريان يافتن انبوهی از اطلاعات نياز داشت و اين انتقال اطلاعات بهصورت شفاهی يا به كمك چاپارها امکانپذیر نبود. بنابراين اداره پست به وجود آمد. همچنين تلگراف و تلفن اختراع گرديد و سپس احتياج بهوسیلهای براي ارتباط يك مدير با چندین هزار كارمند و یک فروشنده با چندين هزار مصرفکننده باعث پيدايش رسانههای همگانی شد.
در نسل جديد و در عصر اطلاعات، استفاده از رسانههای غير تودهای (رسانههایی كه برنامه آنها برای عموم مردم نيست) باعث كاهش استفاده از رسانههای عمومی شده است. در این عصر، افراد به ميل خود به اطلاعات موردنظر خود، در زمان موردنظر خود دسترسي پيدا میکنند و ديگر در محدوديت زمان و مكان قرار ندارند. هر فرد بهواسطه پیشرفت در فناوری الکترونیک میتواند نقش یک رسانه را ایفا کند. رسانهای که با کمترین اختلافزمانی میتواند خبر و یا مطلبی را به مخاطبان آن رسانه بفرستد. یا از رسانه ی فرد دیگر یا گروه دیگری در لحظه اطلاعات دریافت کند. در نتیجه موضوع سرعت انتقال اطلاعات نسبت به دهههای پیش، نقش بسیار مهمی در روی دادن تغییرات بنیادی در تقابل امواج شکل داده است.
در پرسش اصلی، واژهی دیگری که لازم است شفافتر شود «نوع بشر» است. وقتی از نوع بشر حرف میزنیم از چه کسانی حرف میزنیم؟ نوع بشر کاربرانی اند که تنها از انتقال اطلاعات بهره میگیرند و به نسبت در تولید اطلاعات و محتوا نقش چندانی ندارند. روزبهروز بر اپلیکیشن ها و نرمافزارهایی که کاربرد اصلی آنها انتقال اطلاعات است افزوده میشود. محصولاتی که رسانههای عمومی و متمرکز را پشت سر گذاشته اند و تبدیل به جریان اصلی در انتقال اطلاعات شده اند. به زبان سادهتر، نوع بشر، همهی ما کاربرانی هستیم که از اینستاگرام، تلگرام، فیس بوک، توییتر و از این قبیل نرمافزارها استفاده میکنیم. کاربرانی که صرفاً مخاطب استفاده از فناوری هستیم و نه تولیدکنندهی آن و نه حتی تولیدکنندهی محتوای ماندگار در آنها.
دسته دیگری که میتوان از آنها بهعنوان تولیدکنندهی این نوع فناوریها نام برد، دسته بسیار اندک و کم جمعیتی هستند. نسبت این دو گروه به هم همچون سوزنی در انبار کاه است. با توجه به نسبت چند هزار برای این دو گروه اگر قرار است در مورد تحولات آدمیان در طول تاریخ انقلابهای فناوری و در تقابل امواج با یکدیگر صحبت به میان آید، میبایست این گروه عمده یعنی کاربران را بهعنوان گروه اصلی در نظر گرفت و تغییرات بنیادی در شیوه زیست این گروه را مورد مطالعه قرارداد.
پاسخ در دل واژهی هوشمندی
حال سؤال را بار دیگر به شکلی بسط دادهشده تکرار میکنیم. آیا لزوماً پیشرفت فناوری اطلاعات که در آن سرعت انتقال اطلاعات اهمیت دارد، متوسط جامعه را که کاربر همین ویژگی هستند (و نه تولیدکنندهی آن) هوشمندتر میکند؟ به نظر میرسد جواب به این پرسش در دل واژهی هوشمندی نهفته است. ما به چه چیزی هوشمندی میگوییم یا چه کسی را هوشمند یا باهوش میدانیم.
هوشمندی در دایرهی واژگان ما با دانایی کمی متفاوت است و بیشتر به ذکاوت نزدیک است. از این بابت فرد باهوش لزوماً فردی نیست که همه گونه اطلاعات موجود را داشته باشد بلکه ما به فردی باهوش میگوییم که توانایی و مهارت حل مسئله را داشته باشد. فردی که بتواند با کمترین هزینه (مالی، زمانی و ...) راهحلهای بهتر را بیابد. ازاینرو هوشمندی و توانایی حل مسئله یک شیوهی تفکری ست که میتواند بر روی هر مسئلهای اعمال گردد.
در واقع در نظر فرد باهوش پیمودن مسیر در راه رسیدن به پاسخ از درجهی اهمیت بالاتری برخوردار است نسبت به پاسخ قطعی به آن مسئله. ازاینرو نهتنها فردی با این ویژگیها در مواجهه با مسائل، منفعل نیست بلکه با توجه به اینکه شیوهی تفکرش در مرور زمان به استراتژیهای گوناگون حل مسئله مسلح شده، از رویارویی با پرسشهای متنوع استقبال میکند. درنتیجه تبدیل به فردی پرسشگر نیز میشود.
یکی از ویژگیهای اصلی ذهن آدمیان نسبت به بقیه موجودات پرسشگری است. این ویژگی آدمیرا در انواع تفکر تواناتر کرده است. چه تفکر علمی که میخواهد مسائل روزمرهی بشری را حل کند و چه تفکر فلسفی که دربارهی وجود، هستی و جهان میپرسد. ما به فردی که بهطور تقریبی این ویژگیها را داشته باشد باهوش یا باذکاوت میگوییم.
جای خالی گفتگو
بیایید خودمان را مثال بزنیم. در روز و در هفته به چه میزان درگیر رسانههای ارتباطجمعی هستیم؟ این رسانهها به چه میزان در تقویت پرسشگری ما نقش دارند؟ همگان میدانیم که امروزه این رسانهها جزئی جدانشدنی از زندگی بشریاند. با توجه به محدودیتهای زمانی هر فرد در طول روز، این رسانهها جای چه چیزهایی را در زندگی ما گرفتهاند. اگر بگوییم جوابمان به این سؤال این است که این نوع از فناوریها وقتمان را گرفته است، پاسخی کاملاً سطحی دادهایم. مهمترین چیزی که بهواسطهی استفاده از این رسانههای بر زندگی ما تحمیل میشود «کمرنگ شدن فرایند گفتگو» است.
درعینحال که این رسانهها حالتی بهظاهر اجتماعی دارند اما گفتگوی سالم میان افراد در آن شکل نمیگیرد. گفتگوی واقعی فرایندی سالم و سازنده است که ذهن آدمیدر این فضا برای ساخت جملات و انتقال مفاهیم متنوع، فعال و پویا باقی میماند. در این رفتوآمد اطلاعاتی ذهنها است که پرسشگری و تفکر فلسفی میتواند روی دهد.
عملکرد خودمان را فرض کنیم، ما بهعنوان مشتریان انتقال اطلاعات در روز چه محتوایی از اطلاعات را به یکدیگر منتقل میکنیم؟ آیا این اطلاعات، تفکر علمییا فلسفی ما را تقویت میکند؟ آیا این اطلاعات به شکل واقعی ارزشمند هستند؟ بهاحتمالزیاد جوابمان منفی خواهد بود. اگر مغز را بهطور سادهانگارانه صرفاً یک سیستم دارای ورودی و خروجی اطلاعات در نظر بگیریم، چطور میتوان انتظار داشت که این سیستم خروجیهای مطلوبی تولید کند درصورتیکه ورودیهایش همین اطلاعاتی ست که کمترین مهارت تفکری را تقویت نمیکند و از لحاظ غنای اطلاعاتی کمارزشاند.
جذابیت در سرعت انتقال اطلاعات، بشر را نسبت به تفکر فلسفی بسیار محدود و تنبل کرده است. بهطوریکه نوع بشر روزبهروز کمتر دربارهی مفاهیم کلی و وجودی مثل خود، زیستن، هستی و جهان میاندیشد و بیشتر درگیر موضوعات جزئی مثل پول، رفاه، امکانات، بورس و ... است.
ذهن ما، کاربران سرعت انتقال اطلاعات، با سرعت خطرناکی در حال منفعل شدن است. به زبان سادهتر «خنگ شدگی» در حال افزایش است. اگر بخواهیم سؤال اصلی را عامیانهتر مطرح کنیم شاید بتوان آن را به این شکل تغییر داد که آیا پیشرفت فناوری انتقال اطلاعات و نحوهی استفاده عموم بشر از آنها، نوع بشر را خنگتر نمیکند؟
نکتهی جالبتوجه آن است که با آنکه حجم اطلاعات بهطور چشمگیری در هر لحظه افزایش مییابد اما نرخ پرسشگری در حال کاهش است. اگر نمودار فرضی هوشمند بودن را در طول زمان رسم کنیم آیا حرکت این نمودار برای متوسط جامعه دارای شیب منفی و به سمت خنگ شدن نیست؟ آیا در حال دور شدن از مهارت اندیشیدن و تولید استراتژیهای مختلف برای مسائل گوناگون نیستیم؟
نیل پست من، روزنامهنگار مشهور آمریکایی دراینباره جملهی درخشانی دارد، او میگوید بشر گذشته یک کوزه اطلاعات داشت و همهی آن را تا آخرین جرعه سر میکشید اما بشر امروز در کنار اقیانوس عظیم و بیکرانی از اطلاعات از تشنگی میمیرد.
انقلاب چهارم سخت تر از راه میرسد
پیشبینیها از نقش مؤثر هوش مصنوعی در فراگیر شدن انقلاب چهارم خبر میدهند. هماکنون کشورهایی همچون ژاپن در حال پذیرفتن نقش رباتها و انواع گجت های هوش مصنوعی در زندگی فردی و اجتماعی خودشان هستند. اما کشورهای درحالتوسعه همچون ایران هنوز در حال هضم چرخدندههای انقلاب سوم یعنی انقلاب اطلاعات در نحوه زندگی افراد میباشند. اما این موج بهسرعت فرا خواهد رسید و چیزهایی را دگرگون میسازد.
بدون شک رباتها زندگی انسان را راحتتر میکنند اما به همان نسبت و بهمرور زمان مهارتهای آدمیان را از بین میبرند. اغلب ما که کاربران اطلاعات هستیم کشاورزی را بلد نیستیم. چراکه تولید انبوه فرآوردههای کشاورزی ما را از یادگیری مهارت کشاورزی دور کرده است. آیا با پیشرفت هوش مصنوعی ممکن است مثلاً رباتهایی تولید شوند که بینیاز از انسان فقط با فرمولهایی بتوانند آشپزی کنند؟ حتما تابهحال آزمایشهایی برای ساخت چنین ربات هایی صورت گرفته است. سؤالی که میتوان از آینده پرسید این است که آیا با چنین رباتی، مهارت آشپزی نیز مثل کشاورزی از اغلب آدمیان دور خواهد شد؟